آغاز تابستان 94
روزانه۲۲ ۳تیر: داری میزنی رو شکم بابا بعد من میگم من شیکم ندارم یهو میگی بخرم؟ ۹تیر: قصه ها و شعر ا و دعای فرج و حمد و توحید رو همش با خودت زمزمه میکنی صداتو ضبط کردم ۱۱تیر: قربون اون حافظه کوچولوت برم که تو ذهنت همه چیو نگه میداری و بعد تعریف میکنی ۱۳تیر: غذای این یکی دو ماهت یه سوپ گوشت و پلو مخلوط و املت رو میخوری و نمیدونم چرا وزنت کم اضافه میشه :-( ۱۶تیر: از خواب بیدار میشی با صدای خوابالود میگی مامان چیکار میکنی؟ :-)) ۲۰تیر: با خودت میخونی چرا رفتی چرا من بی قنارم خاله ازت پرسید مایو داری گفتی ماهیو؟ ۲۵تیر: وقتی غذایی رو دوست نداری بخوری میگی نمیخورم حالم بد میاد :-))) دعای فرج رو کامل میخونی بعد ...